به نام خالق عشق
بیـــــــــــــا تو تا ببینــــــــــــی....!!!!!
ﺑﺎﺯﯼ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺪ ، ﺗﻮ ﺑﺮﺩﯼ … ﺣﺎﻻ ﻧﻘﺎﺑﺖ ﺭﺍ ﺑﺮﺩﺍﺭ ، ﺑﮕﺬﺍﺭ ﺑﺒﯿﻨﻢ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﻡ ﺭﺍ ﺑﻪ ﮐﻪ ﺑﺎﺧﺘﻢ ! ****** این روزا به راحتی “دروغ ” میگیم اما بزرگترین معیارمون برای شروع روابط “صداقته” ****** بعضیام حوصلشون که سر میره خیال میکنن دلشون تنگ شده ! ****** روی هرکی دست گذاشتیم رومون پا گذاشت ! ****** بدترین چیز اینه که محبت مادرو با “هان” و “چیه ؟” جواب بدی ولی زنگ یه غریبه رو با “جانم !” متاسفم برای بعضیا … ****** غلط املایی بیش نبودی زیرت خط کشیدم و دو خط از روت نوشتم که دیگه تکرار نشی !!! ****** دنیای تو رنگارنگ است و دنیای من سیاه ولی یک رنگیه من به همه ی دنیای تو می ارزد ! ****** گاهی لبهای خندان بیشتر از چشم های گریان درد می کشند ! ***** مشکل اینجاست که، همیشه برای فرار از دست یک “آدم” به “آدم” دیگری پناه برده ایم ! اعتیاد به آدم ها بدترین نوع اعتیاد است ***** ﭼﺮﺍ ﻧﺎﺭﺍﺣﺘﯽ ؟ ﺗﻮ ﮐﻪ ﮐﺎﺭﯼ ﻧﮑﺮﺩﯼ !؟!؟! ﻓﻘﻂ ﯾﮏ ﮐﺒﺮﯾﺖ ﺭﻭﺷﻦ ﮐﺮﺩﯼ ﻭ ﺭﻓﺘﯽ ؛ ﻣﻦ ﺑﯽ ﺟﻨﺒﻪ ﺑﻮﺩﻡ ، ﺳﻮﺧﺘﻢ ! دلم گرفته از آدم هايي که ميگن دوست دارم اما معنيشو نميدونن از آدمايي که مي خوان مال اونا باشي اما خودشون مال تو نيستن از اونايي که زير بارون برات ميميرن ووقتي آفتاب مي شه همه چيز يادشون ميره بعضيا قلباي بزرگي دارند و بعضيا قلباي کوچک و بعضيا و... اينها اصلا مهم نيست مهم اينه که به قلبا مون ياد بديم فقط براي يک نفر بتپن دیـگـــر نه اشـکـــهایــم را خــواهـی دیــد دلم شکست طوری که صدایش قرن ها در وجدانت پژواک می کند صدای گریه ام پیام آور غربت شب های بارانی بعد از غروب های پائیز است آخرین نگاهت بذر غربت تلخی را در دلم کاشت که حتی با اوج گریه های شبانه ام نیز سیراب نمی شود از این که فراموشم کردی کرده ای غمگین نیستم چون در خیالم فقط با تو پرواز می کنم دیوار غرورت با صد سنگ چشمان مرا در هوس روزنه ای نور بسته است دیگر فناشدن جوانی ام و جسمی پر از عطش های آتشین عشق برایم مهم نیست نمیدانی گاهی اوقات پروانه ای زیبا با بال هایی رنگین به اتاقم می آمد و رقصان روی زانوهای بغل کرده ام می نشست و من چشمانم را به زحمت می چرخاندم تا از رویت گم نشود هر روز نفسی که به سختی از سینه ام بیرون می آمد به امید دیدن دوباره پروانه بود همدم تنهائی ام صدای عقربه ساعت بود که دیگر از آن نیز خبری نیست پوست قلبم ورقی نازک شده که با تکر ار اسم تو رو به سیاهی می زند سال های عمرم قهرمان ایثارگر قصه غربتم شده اند صدای سنگین سکوت در ذهن خسته ام می شکند کسی با صدای بی صدایی فریاد می زند << این صدای سکوت است که می شنوی>> ولی بیشتر از همه خرد و لگد مال شدن عفت و غرور گلهای سرخ زیر آماج بی وفائی آزارم می دهد تنها دل خوشی ام روئیدن دوباره گلهای سرخ بود ولی افسوس که آنها نیز مرا از یاد بردند و دلداده خزان شدند. با خـــــــدا بودن رو به با تـــــــــو بودن ترجیح میــــــدم
خــــــــیلی ســـخــتـــه نصفه شبــــی بغض گـــــلوتو بگیــــــره و دلتنگــــــش بشـــی فکــــــــر کنی شایـــــــد مثل قدیمـــا باز هم یه اس بده گاه و بی گاه و بپرسه خوابی یا بیداری؟. اون هیــــــــچوقت برنمیگرده. . .
دیگر نمی نویسم . . . ادامه مطلب
ســاعـتـهــا بــه اول بــر مــی گــردنــنــد ... خـورشـیـــد دوبـاره طـلـوع مـی کـنـد ... و آفـتـابـگــردانــهــا امـیــدوار مــی شــونــد ... اقــاقـیــا و گـلــهـــای یــاس و مــریــم دوبــاره عـهــد دوسـتـــی بــا خــورشــیــد را مــی بـنـنـدنـد ... هــر صـبـح چـشـمـهـا بـاز مـی شـود و بـه امـیـد دیـداری دوبـاره لـب هـــا خـنــدان ادامه مطلب سلام دوستای گلم... یکی از دوستای خیلی خیلی نزدیکم ازم خواسته یه قسمته کوچیکی از خاطراتشو بزارم تو وبلاگم... منم تصمیم گرفتم توی سه تا پست این خاطراتو بزارم امیدوارم بخونید و نظرای قشنگتونو ببینم... این خاطراتو از روی دفترخاطراتش و از زبونه خودش مینویسم... برای خوندنه اولین پست به ادامه ی مطلب برید... ممنونم ازتوووووووون ادامه مطلب
در هیاهوی زندگی دریافتم چه دویدن هایی که فقط پاهایم را از من گرفت در حالیکه گویی ایستاده بودم ! در حالیکه قصه کودکانه اى بیش نبود ! و اگر نخواهد نمی شود !
دکتر زیر نسخه ام بنویس » ممنوع الملاقات « بگذار تنهایی ام دلیل پزشکی داشته باشد... . ســــــــــــلام... قبل از هرچیز بگم که از وقتی آدرس وبو تغییر دادم یه جاهایی دچار مشکل شدم... دوستای گلم موقعی که میخوایین وبمو لینک کنید با این آدرس (www.10e70ya.ixb.ir) لینک کنید بعد لینک خودتونو قرار بدین! به وبلاگم خــــــــوش اومـــــــــدین... امیدوارم از مطالبم خوشتـــــون بیاد... همه چی هست ولی بیشــــر عاشقــــــانه... از حضورتون خوشحال و ممنــــــونم.... نظر یــــــــــادتون نــــــــــره دوستای عزیزم برای ارتباط با مدیریت وبلاگ یا در صورتی که وبلاگ مشکلی داشت آی دی یاهو زیر رو ادد کنید و اطلاع بدید ze2r_10e70ya برای او مینویسم که هیچوقت نمیخواند...!
برای راحتی از فکرت تمامه توانم را به کار گرفته ام به هرچیزی متوصل میشم میدونی؟ اونی که یه روز واسه تو جون میداد اونی که یه روزی التماست میکرد اونی که برات گریه میکرد دیگه وقتی به اسمت میرسه دلش نمیلرزه چون اینبار واقعا میخواد فراموشت کنه دیگه حتی از سایت میترسه ولی دروغ نمیگم... عشقت هنوز تو یادمه دوستت دارم... ولی خاکش کردم E.M سلام دوستای عزیزم... با کمکه یه دوسته خوب تونستم قالبه وبمو طراحی کنم و سعی کنم واستون بهترینارو بزارم... امیدوارم همتون راضی باشد و خوشتون بیاد من که همه ی تلاشمو کردم و الانم میخوام از اون دوسته گلی که کمکم کرد تشکر کنم و بگم که براش آرزوی بهترینارو دارم و امیدوارم بتونم لطفه بزرگشو جبران کنم نظرم یادتون نره بزاااااااریـــــــــن هــــــــــــــا
هيچ وقت سلام به همه ی دوستای گلم که از مطالبم بازدید میکنید... یه مدت نبودم... متأسفانه روز تولد امام رضا (ع) هم برام مقدور نبود که بیام... چون این وب مطعلق به ایشونه کوتاهی محسوب میشه که نخوام مطلبی بزارم... واسه ی همین مطلبه زیر رو حتما بخونیذ.... امیدوارم خوشتون بیاد... نظــــــــــــر یادتون نــــره هــــــــــا...!!! ادامه مطلب
فرمانروایی که می کوشید تا مرزهای جنوبی کشورش را گسترش دهد، با مقاومتهای سرداری محلی مواجه شد و مزاحمتهای سردار به حدی رسید که خشم فرمانروا را برانگیخت و بنابراین او تعداد زیادی سرباز را مامور دستگیری سردار کرد. عاقبت سردار و همسرش به اسارت نیروهای فرمانروا درآمدند و برای محاکمه و مجازات به پایتخت فرستاده شدند. فرمانروا با دیدن قیافه سردار جنگاور تحت تاثیر قرار گرفت و از او پرسید: ای سردار، اگر من از گناهت بگذرم و آزادت کنم، چه می کنی؟ سردار پاسخ داد: ای فرمانروا، اگر از من بگذری به وطنم باز خواهم گشت و تا آخر عمر فرمانبردار تو خواهم بود. فرمانروا پرسید: و اگر از جان همسرت در گذرم، آنگاه چه خواهی کرد؟ سردار گفت: آنوقت جانم را فدایت خواهم کرد! فرمانروا از پاسخی که شنید آنچنان تکان خورد که نه تنها سردار و همسرش را بخشید بلکه او را به عنوان استاندار سرزمین جنوبی انتخاب کرد. سردار هنگام بازگشت از همسرش پرسید: آیا دیدی سرسرای کاخ فرمانروا چقدر زیبا بود؟ دقت کردی صندلی فرمانروا از طلای ناب ساخته شده بود؟ همسر سردار گفت: راستش را بخواهی، من به هیچ چیزی توجه نکردم. سردار با تعجب پرسید: پس حواست کجا بود؟ همسرش در حالی که به چشمان سردار نگاه می کرد به او گفت: تمام حواسم به تو بود. به چهره مردی نگاه می کردم که گفت حاضر است به خاطر من جانش را فدا کند! نظر یادتون نــــــــــــــره شعری از استاد شهریاری در پاسخ توهین تهرانی ها به قومیت های مختلف الا ای داور دانا تو میدانی كه ایرانی ****** چه محنتها كشید از دست این تهران و تهرانی دگر انبانه از گندم تهی شد دیزی از بنشن****** الا تهرانیا انصاف می كن خر توئی یا من ؟ ادامه مطلب آنقدر دوستت دارم که گاهی از دلتنگی و دوری ات خودم را در آغوش میکشم و احساس میکنم که تویی دوستت دارم حرفهایم را بفهم شاید با خود بگویی اینها مشتی نوشته اند یا دست نوشته اند ادامه مطلب
تا حالا شده عاشق بشين؟؟؟ ميدونين عشق چه رنگيه؟؟؟ ميدونين عشقق چه مزه اي داره؟؟؟ ميدونين عشق چه بويي داره؟؟؟ ميدونين عاشق چه شکليه؟؟؟ ميدونين معشوق چه کار ميکنه با قلب عاشق؟؟؟ ادامه مطلب
دختري بود نابينا که از خودش تنفر داشت ادامه مطلب
اینقدر فیسبوک رو ملت تاثیر گذاشته * * * داداشم يه دبير هندسه داشت بنام آقاي " دار " * * * ادامه مطلب یه لحظه هایی تو زندگیه آدم هست که آدم دعا میکنه بمیره .... یه لظه هایی که حاصله اعماله خوده آدمه ولی الان ازشون پشیمونه .... یه لحظه هایی که توشون پر از حسرته .... یه لحظه هایی که از فرته ناراحتی اشکت نمیاد .... یه لحظه هایی که حق با تو نیست ولی غرورت اجازه نمیده اینو قبول کنی .... اونوقته که فقط و فقط و فقط میتونی بگی ای کاش .... ولی بی فایدس .... و باید آرام کنار بکشی .... آی سـهراب تو به افتادنه من در خیابان میخندی .... !!! و من ... تمام حواسم به مردم شهر بود ... که مبادا عاشق خنده ات شوند ....!!! دوس دارم صدتا نکته راجبه خودم بهتون بگم تا بیشتر بشناسینم.... 1- اول سلام 2_اینو جایی دیدم گفتم جالبه منم تو وبلاگم نمونشو بزارم 3_از اینکه متولده دی ماهم خیلی خوشحالم
ادامه مطلب آهای جوونــــــــــا..... نگاه کنید... نگـــــاه کنیــــــــــد... نگـــــــــــــــاه کنیــــــــــــــــــــد... نگـــــــــــــــــــــــــــــاه کنیـــــــــــــــــــــــــــد... نـــــــــــه آخه وجدانن نگــــــــــــــــــــاه کنیــــــــــــــد... خجـــــــــــــــالت نمیکشید؟!!!!!! هان؟؟؟؟!!!! خیلی رو دارین والا...!!!!!! این دوتا رو نگــــــــــــاه کنیـــــــــــد....چجوری با عشق نشستن....!!!! بعد اونوقت شماها هر روز عاشقه یکی میشید....!!!!! گفتم: دیگه خسته شدم و بریدم . . . گفت: "لاتقنطوا من رحمة الله" از رحمت خدا ناامید نشوید. بوي تو مي ايد تو كه رفتي چرا جاي پاهايت را نبردي....؟!!!!!! گفتم خدایا از همه دلگیرم گفت حتی از من؟ گفتم نگران روزیم گفت آن با من گفتم خیلی تنهایم گفت تنهاتر از من گفتم درون قلبم خالیست گفت پرش کن از عشق من گفتم دست نیاز دارم گفت بگیر دست من گفتم از تو خیلی دورم گفت من از تو نه گفتم آخر چگونه آرام گیرم گفت با یاد من گفتم با این همه مشکل چه کنم گفت توکل به من گفتم هیچکسی کنارم نمانده گفت به جز من گفتم خدایا چرا اینقدر میگویی من گفت چون من از تو هستم و تو از من شبی از شبها، شاگردی در حال عبادت و تضرع وگریه و زاری بود.
برچسبها: اس ام اس, اس, اس ام اس عاشقانه, اس عاشقونه, متن عاشقونه, ,
برچسبها: یکی موند و یکی نموند,
برچسبها: عاشقانه, عشق, asheghane, ,
نه التـــمـاس هـــایم را
و نه احســـاســاتِ ایــن دلِ لـعـنـتـی را…
به جـــایِ آن احســـاسی که کُـــشـتـی
درخـتـی از غــــرور کـاشـتم…
برچسبها: دل شکسته, دلم شکسته, متن غمگین, دل, دلم, شکسته, غمگین گریه دار, متن زیبا, ,
برچسبها: تنهایی, خدا, این روزها, اس عاشقانه, متن عاشقانه,
.
.
ولـــــــی بــاید قبول کنی
برچسبها: عاشقانه, تنهایی, اس, کوتاه عاشقانه, متن کوتاه عاشقانه, اس ام اس کوتاه, اس ام اس عاشقانه جدید, اس تنهایی,
دیگر از احساسم به تو نمی نویسم . . .
دیگر نمی نویسم دوستت دارم . . .
برچسبها: دیگر نمینویسم, عاشقانه, غمگین, گریه دار, عاشقانه ی غمگین, عاشقانه ی گریه دار, متن عاشقانه, متن عاشقانه ی گریه دار, متن زیبا,
برچسبها: نامه به خدا, نیازی از دل آفرینش, عاشقانه, مذهبی, داستان,
برچسبها: داستان, خاطرات, عاشقانه, عماد, من و اون, تنهایی, غمگین, داستان غمگین, خاطرات غمگین,
چه غصه هایی که فقط به سپیدی مویم حاصل شد
دریافتم کسی هست که اگر بخواهد میشود
به همین سادگی…..
برچسبها: خدا, به همین سادگی,
من آدمم از آدما خسته ام ، خسته ام
برچسبها: خسته ام, اس ام اس, اس تنهایی, تنهایی, غمگین,
برچسبها: دلم گرفته, تنهایی, ,
برچسبها: خوش آمدگویی, welcom, ,
برچسبها: دوستت دارم, متن عاشقانه, برای تو, ,
برچسبها: طراحی وب,
به هيچ چيز و
هيچ كس
فكر نمي كنم
حتي به عشق
بعد از تو
دلم
!! ...فضاي_ خالي_ بعد از سه نقطه هاست
برچسبها: عاشقانه, شعرعاشقانه, شعرعاشقونه, اس ام اس, اس عاشقونه, تنهایی, جدایی,
برچسبها: امام رضا, مطلب ویژه, داستان درباره ی امام رضا, داستان کوتاه درباره ی امام رضا, داستان مذهبی,
برچسبها: جانم فدای تو, داستان, داستان کوتاه, داستان عاشقانه, ع, عاشقانه,
چه طرفی بست از این جمعیت ایران جز پریشانی ****** چه داند رهبری سرگشته صحرای نادانی
چرا مردی كند دعوا كسی كو كمتر است از زنالا تهرانیا انصاف می كن خر توئی یا من ؟
برچسبها: استاد شهریار, شعر استاد شهریاری, شعر استاد شهریاری در پاسخ تهرانیا, شعر استاد شهریار,
برچسبها: دلنوشته, عاشقانه ی گریه دار, دلنوشته ی گریه دار, دلنوشته ی عاشقانه, داستان عاشقانه, داستان گریه دار,
برچسبها: عاشقانه, عاشقانه گریه دار, داستان, ,
که از تمام دنيا تنفر داشت
و فقط يکنفر را دوست داشت
دلداده اش را
و با او چنين گفته بود
« اگر روزي قادر به ديدن باشم
حتي اگر فقط براي يک لحظه بتوانم دنيا را ببينم
عروس **** گاه تو خواهم شد »
برچسبها: عاشقانه, asheghane, asheghaneye gerye dar, dastan asheghane, عاشقانه ی گریه دار, داستان عاشقانه ی گریه دار, خیانت, جالب, داستان کوتاه عاشقانه, داستان کوتاهوداستان عبرت آموز, داستان زیبا, عاشقانه ی زیبا,
که بچه داداشم اومده کارنامهشو به باباش نشون میده میگه اکه نکته شو گرفتی بکوب چَکو
روز اول کلاس اومده گفته سلام ،من دارم...
اين داداشه ماهم از ته کلاس جواب داده خو خسته نباشي اينجا هممون داريم!
برچسبها: جک, اس ام اس, خنده دار, مطلب جالب, جدید, اس ام اس جدید خنده دار, 92, ,
برچسبها: عاشقانه, داستان, داستان عاشقانه, شعر عاشقانه, جالب, رمانتیک, گریه دار, باحال, گریه, غمگین, اس ام اس,
کجـایی که ببینی
عشق، دیگـر صدای فاصـله ها نیستــــ
صدایِ فنــرِ تخت است
برچسبها: عاشقانه, شعر, رمانتیک, اس, اس ام اس عاشقنه, اسکوتاه, اس عاشقونه,
برچسبها: درباره ی من, این منم, زینب, زینب درفشان, 100تاخصوصیت, خصوصیت, طنز, داستان, باحال,
در همین حال مدتی گذشت، تا آنکه استاد خود را، بالای سرش دید، که با تعجب و حیرت؛ او را، نظاره می کند !
استاد پرسید : برای چه این همه ابراز ناراحتی و گریه و زاری می کنی؟
شاگرد گفت : برای طلب بخشش و گذشت خداوند از گناهانم، و برخورداری از لطف خداوند!
استاد گفت : سوالی می پرسم ، پاسخ ده؟
شاگرد گفت : با کمال میل؛ استاد.
استاد گفت : اگر مرغی را، پروش دهی ، هدف تو از پرورشِ آن چیست؟
شاگرد گفت: خوب معلوم است استاد؛ برای آنکه از گوشت و تخم مرغ آن بهره مند شوم .
استاد گفت: اگر آن مرغ، برایت گریه و زاری کند، آیا از تصمیم خود، منصرف خواهی شد؟
شاگردگفت: خوب راستش نه…!نمی توانم هدف دیگری از پرورش آن مرغ، برای خود، تصور کنم!
استاد گفت: حال اگر این مرغ ، برایت تخم طلا دهد چه؟ آیا باز هم او را، خواهی کشت، تا از آن بهره مند گردی؟!
شاگرد گفت : نه هرگز استاد، مطمئنا آن تخمها، برایم مهمتر و با ارزش تر ، خواهند بود!
استاد گفت :
پس تو نیز؛ برای خداوند، چنین باش!
همیشه تلاش کن، تا با ارزش تر از جسم ، گوشت ، پوست و استخوانت؛ گردی.
تلاش کن تا آنقدر برای انسانها، هستی و کائنات خداوند، مفید و با ارزش شوی
تا مقام و لیاقتِ توجه، لطف و رحمتِ او را، بدست آوری .
خداوند از تو گریه و زاری نمی خواهد!
او، از تو حرکت، رشد، تعالی، و با ارزش شدن را می خواهد ومی پذیرد.
« نه ابرازِ ناراحتی و گریه و زاری را…..!!!»
برچسبها: خدا, داستان مذهبی, آموزش, ,