
به نام خالق عشق
بیـــــــــــــا تو تا ببینــــــــــــی....!!!!!
فرمانروایی که می کوشید تا مرزهای جنوبی کشورش را گسترش دهد، با مقاومتهای سرداری محلی مواجه شد و مزاحمتهای سردار به حدی رسید که خشم فرمانروا را برانگیخت و بنابراین او تعداد زیادی سرباز را مامور دستگیری سردار کرد. عاقبت سردار و همسرش به اسارت نیروهای فرمانروا درآمدند و برای محاکمه و مجازات به پایتخت فرستاده شدند. فرمانروا با دیدن قیافه سردار جنگاور تحت تاثیر قرار گرفت و از او پرسید: ای سردار، اگر من از گناهت بگذرم و آزادت کنم، چه می کنی؟ سردار پاسخ داد: ای فرمانروا، اگر از من بگذری به وطنم باز خواهم گشت و تا آخر عمر فرمانبردار تو خواهم بود. فرمانروا پرسید: و اگر از جان همسرت در گذرم، آنگاه چه خواهی کرد؟ سردار گفت: آنوقت جانم را فدایت خواهم کرد! فرمانروا از پاسخی که شنید آنچنان تکان خورد که نه تنها سردار و همسرش را بخشید بلکه او را به عنوان استاندار سرزمین جنوبی انتخاب کرد. سردار هنگام بازگشت از همسرش پرسید: آیا دیدی سرسرای کاخ فرمانروا چقدر زیبا بود؟ دقت کردی صندلی فرمانروا از طلای ناب ساخته شده بود؟ همسر سردار گفت: راستش را بخواهی، من به هیچ چیزی توجه نکردم. سردار با تعجب پرسید: پس حواست کجا بود؟ همسرش در حالی که به چشمان سردار نگاه می کرد به او گفت: تمام حواسم به تو بود. به چهره مردی نگاه می کردم که گفت حاضر است به خاطر من جانش را فدا کند! نظر یادتون نــــــــــــــره شعری از استاد شهریاری در پاسخ توهین تهرانی ها به قومیت های مختلف الا ای داور دانا تو میدانی كه ایرانی ****** چه محنتها كشید از دست این تهران و تهرانی دگر انبانه از گندم تهی شد دیزی از بنشن****** الا تهرانیا انصاف می كن خر توئی یا من ؟ ادامه مطلب آنقدر دوستت دارم که گاهی از دلتنگی و دوری ات خودم را در آغوش میکشم و احساس میکنم که تویی دوستت دارم حرفهایم را بفهم شاید با خود بگویی اینها مشتی نوشته اند یا دست نوشته اند ادامه مطلب تا حالا شده عاشق بشين؟؟؟ ميدونين عشق چه رنگيه؟؟؟ ميدونين عشقق چه مزه اي داره؟؟؟ ميدونين عشق چه بويي داره؟؟؟ ميدونين عاشق چه شکليه؟؟؟ ميدونين معشوق چه کار ميکنه با قلب عاشق؟؟؟ ادامه مطلب دختري بود نابينا که از خودش تنفر داشت ادامه مطلب اینقدر فیسبوک رو ملت تاثیر گذاشته * * * داداشم يه دبير هندسه داشت بنام آقاي " دار " * * * ادامه مطلب
برچسبها: جانم فدای تو, داستان, داستان کوتاه, داستان عاشقانه, ع, عاشقانه,
چه طرفی بست از این جمعیت ایران جز پریشانی ****** چه داند رهبری سرگشته صحرای نادانی
چرا مردی كند دعوا كسی كو كمتر است از زنالا تهرانیا انصاف می كن خر توئی یا من ؟
برچسبها: استاد شهریار, شعر استاد شهریاری, شعر استاد شهریاری در پاسخ تهرانیا, شعر استاد شهریار,
برچسبها: دلنوشته, عاشقانه ی گریه دار, دلنوشته ی گریه دار, دلنوشته ی عاشقانه, داستان عاشقانه, داستان گریه دار,
برچسبها: عاشقانه, عاشقانه گریه دار, داستان, ,
که از تمام دنيا تنفر داشت
و فقط يکنفر را دوست داشت
دلداده اش را
و با او چنين گفته بود
« اگر روزي قادر به ديدن باشم
حتي اگر فقط براي يک لحظه بتوانم دنيا را ببينم
عروس **** گاه تو خواهم شد »
برچسبها: عاشقانه, asheghane, asheghaneye gerye dar, dastan asheghane, عاشقانه ی گریه دار, داستان عاشقانه ی گریه دار, خیانت, جالب, داستان کوتاه عاشقانه, داستان کوتاهوداستان عبرت آموز, داستان زیبا, عاشقانه ی زیبا,
که بچه داداشم اومده کارنامهشو به باباش نشون میده میگه اکه نکته شو گرفتی بکوب چَکو
روز اول کلاس اومده گفته سلام ،من دارم...
اين داداشه ماهم از ته کلاس جواب داده خو خسته نباشي اينجا هممون داريم!
برچسبها: جک, اس ام اس, خنده دار, مطلب جالب, جدید, اس ام اس جدید خنده دار, 92, ,