به نام خالق عشق

بیـــــــــــــا تو تا ببینــــــــــــی....!!!!!

 

با خـــــــدا بودن رو به با تـــــــــو بودن ترجیح میــــــدم


برچسب‌ها: تنهایی, خدا, این روزها, اس عاشقانه, متن عاشقانه,
نوشته شده در جمعه 17 آبان 1392ساعت 22:49توسط~زینب درفشان

 

در هیاهوی زندگی دریافتم چه دویدن هایی که فقط پاهایم را از من گرفت

در حالیکه گویی ایستاده بودم !


چه غصه هایی که فقط به سپیدی مویم حاصل شد

در حالیکه قصه کودکانه اى بیش نبود !


دریافتم کسی هست که اگر بخواهد میشود

و اگر نخواهد نمی شود !


به همین سادگی…..

 


برچسب‌ها: خدا, به همین سادگی,
نوشته شده در دو شنبه 6 آبان 1392ساعت 6:40توسط~زینب درفشان

شبی از شبها، شاگردی در حال عبادت و تضرع وگریه و زاری بود.
در همین حال مدتی گذشت، تا آنکه استاد خود را، بالای سرش دید، که با تعجب و حیرت؛ او را، نظاره می کند !
استاد پرسید : برای چه این همه ابراز ناراحتی و گریه و زاری می کنی؟
شاگرد گفت : برای طلب بخشش و گذشت خداوند از گناهانم، و برخورداری از لطف خداوند!
استاد گفت : سوالی می پرسم ، پاسخ ده؟
شاگرد گفت : با کمال میل؛ استاد.
استاد گفت : اگر مرغی را، پروش دهی ، هدف تو از پرورشِ آن چیست؟
شاگرد گفت: خوب معلوم است استاد؛ برای آنکه از گوشت و تخم مرغ آن بهره مند شوم .
استاد گفت: اگر آن مرغ، برایت گریه و زاری کند، آیا از تصمیم خود، منصرف خواهی شد؟
شاگردگفت: خوب راستش نه…!نمی توانم هدف دیگری از پرورش آن مرغ، برای خود، تصور کنم!
استاد گفت: حال اگر این مرغ ، برایت تخم طلا دهد چه؟ آیا باز هم او را، خواهی کشت، تا از آن بهره مند گردی؟!
شاگرد گفت : نه هرگز استاد، مطمئنا آن تخمها، برایم مهمتر و با ارزش تر ، خواهند بود!
استاد گفت :
پس تو نیز؛ برای خداوند، چنین باش!
همیشه تلاش کن، تا با ارزش تر از جسم ، گوشت ، پوست و استخوانت؛ گردی.
تلاش کن تا آنقدر برای انسانها، هستی و کائنات خداوند، مفید و با ارزش شوی
تا مقام و لیاقتِ توجه، لطف و رحمتِ او را، بدست آوری .
خداوند از تو گریه و زاری نمی خواهد!
او، از تو حرکت، رشد، تعالی، و با ارزش شدن را می خواهد ومی پذیرد.
« نه ابرازِ ناراحتی و گریه و زاری را…..!!!»


برچسب‌ها: خدا, داستان مذهبی, آموزش, ,
نوشته شده در چهار شنبه 30 مرداد 1392ساعت 4:1توسط~زینب درفشان

کد حرکت متن دنبال موس